پرونده ویژه
دادیار پرونده گفت مهدی قائدی راننده بود
مادر مرحوم شاکر: رضایتم را نمیگیرند مگر اینکه مرده باشم
مادر مرحوم شاکر به خبرورزشی گفت: قائدی دو هفته برای رضایت گرفتن وقت داشت، اما یک زنگ هم نزد!
۱۴:۲۰ - ۲۶ بهمن ۱۳۹۷
وانانیوز|
یک سال از آن تصادف ناگوار گذشت. تصادفی که مهدی قائدی در آن آسیب دید و بعد احمدرضا شاکر دوست نزدیکش از دنیا رفت. هنوز این پرونده باز است و روز ۲۸ بهمن جلسه نهایی برای رسیدگی به آن برگزار میشود. خانم باقری مادر مرحوم شاکر در گفتگو با خبرورزشی توضیحات تازهای درباره پرونده میدهد. او میگوید دادیار پرونده اعلام کرده مهدی قائدی پشت فرمان بوده است. این یعنی مشکل بزرگی برای هافبک استقلال درست میشود. مادر احمدرضا حرفهایی خواندنی در این مصاحبه به زبان میآورد.
* خانم باقری قرار بود به دادگاه بروید اما نشد، درست است؟
بله، قرار بود ولی متأسفانه عموی همسرم از دنیا رفت و درگیر مراسم ایشان هستیم.
* آیا ممکن است رضایت دهید؟
شک نکنید تا آخر این پرونده میروم. مگر اینکه من مرده باشم... تا وقتی که زنده باشم به هیچوجه رضایت نمیدهم.
* در آستانه برگزاری آخرین جلسه دادگاه برای تصمیمگیری درباره پرونده هستیم. آخرین خبر چیست؟
آخرین خبر این است که دادیار پرونده اعلام کرد مهدی قائدی راننده خودرو بوده است. تشخیص ایشان چنین چیزی بوده. یادم است در جلسه اول وقتی دادیار چنین حرفی زد وکیل قائدی گفت دادیار به چه حقی موکلم را محکوم کرده است؟ ما شاهد زنده هم داریم. در آن جلسه آقای انصاری قاضی پرونده به خاطر فوت یکی از اقوامش غایب بود. در جلسه بعدی که داشتیم ایشان حضور داشت و به مهدی گفت هرکس کریمی و علی دایی نمیشود. با مرد بودن و منش داشتن شما میتوانی علی دایی شوی. فکر کردهای الان در روزنامهها هستی به همه چیز رسیدهای؟
* پاسخ قائدی چه بود؟
هیچ چیز. فقط سکوت کرد. اصلاً یک کلمه هم در دادگاه حرف نزد.
* با شما رودررو شد؟ صحبتی کردید؟
هیچ. حتی برای سلام و علیک هم نزدیک ما نمیآیند. البته ما هم نزدیک آنها نمیشویم.
* ظاهراً شما از رفتار قائدی و خانواده او خیلی گلایه دارید، چون یک پیام تسلیت هم به شما ندادهاند.
ببینید من از قطعهقطعه وجود احمد گذشتم از این هم میگذشتم ولی آنها قلب ما را به درد آوردند. روزی که تصادف شد یادم هست. خدا شاهد است، به خاک احمدرضا قسم گفتم خدایا یکی از این بچهها را برای ما زنده بگذار. مهدی قائدی هم مثل پسرم بود. خیلی صمیمی بودیم. توقع داشتم مادر او بعد از فوت احمدرضا بگوید من هم پسرم را از دست دادم. مهدی من بیاید جای پسری که از دست دادهای. به خدا هرکس بود کوتاه میآمد ولی...
* جریان پیامک قائدی به دختر شما چیست؟
دخترم به مهدی پیامک داد که تو را به خدا قسم راستش را بگو. تو پشت فرمان بودی؟ مهدی هم جواب داد دلیلی ندارد دروغ بگویم. ماشین هم بیمه است و دیه احمدرضا را بیمه میدهد. یعنی احمدرضای من به اندازه پول دیه ارزش داشت؟ من حاضرم همان پول دیه را بدهم تا پسرم برگردد.
* قائدی یک شاهد هم برای پرونده آورده بود، درست است؟ اینکه ثابت کنند او پشت فرمان نبوده.
بله، یک آقایی به اسم گلابیان. ما تحقیق کردیم. دیدیم سابقهدار است و پرونده دارد. دادگاه هم شهادتش را قبول نکرد. بعد رانندههای اورژانس شهادت دادند وقتی رسیدند کسی پشت فرمان نبود ولی اطرافیان و سرنشینان گفتند مهدی قائدی پشت فرمان بوده است. مگر میشود آدم صندلی عقب باشد و بعد طحال و شکمش پاره شود؟ اصلاً یک بچه هم تشخیص میدهد چه کسی پشت فرمان بوده. راننده اورژانس هم که دارد میگوید. خود قائدی هم در اظهارات اولیه اش گفته بود پشت فرمان بوده. چطور میخواهند انکار کنند؟ بعد هم من به آقای انصاری قاضی پرونده گفتم. ایشان گفت قائدی فوتبالیست است. جوان است. رضایت بدهید. گفتم مگر قصاص است؟ قتل عمد نبوده که بخواهیم قصاصش کنیم.
* ولی قتل شبه عمد به حساب میآید، چون گواهینامه نداشته.
بله ولی نهایتاً او باید دیه را از جیبش بدهد. ۴۸ ساعت قبل از تصادف هم در دادسرای تهران تعهد داده بود دیگر پشت فرمان ننشیند، چون او را با یک ماشین دیگر هم گرفته بودند. ما حکم دادسرای تهران را گرفتیم و روی پرونده گذاشتیم. احتمال دارد به او حبس تعلیقی بدهند. قائدی فقط از نظر مالی ضرر میکند.
* دیه احمدرضا چقدر است؟
۲۳۰ میلیون تومان. البته دختر خانمی هم که در ماشین بوده دیه میخواهد. او را در دادگاه دیدیم که میگفت از روزی که تصادف کرده نتوانسته به سر کار برود و حتی نمیتواند فعالیت ورزشی کند. علی شمسی دیگر سرنشین ماشین هم برای دیه آمده بود. حسنپور مالک ماشین هم به هر حال خسارت ماشینش را میخواهد. برای آنها البته فرقی ندارد راننده چه کسی بوده، برای ما مهم است. پول هم برایمان اهمیتی ندارد. فقط میخواهیم حق بچهام ضایع نشود.
* بیمه پول دیه را میدهد؟
ظاهراً بیمه قبول کرده بدهد و از آن طرف قسطی از قائدی پول را بگیرد. خودشان گفتهاند ما به شکلی با قائدی کنار میآییم.
* قاضی پرونده ظاهراً دو هفته به قائدی و وکیلش فرصت داد تا از شما رضایت بگیرند، درست است؟ در آن دو هفته اتفاقی افتاد؟ تماسی، پیامکی، دیداری...
هیچ چیز. یک زنگ هم نزدند. نه وکیلش و نه خودش. ما حتی فکر میکردیم برای سالگرد احمدرضا بیایند، چون یک روز بعد از دادگاه بود. البته من با آقای آرام وکیل مهدی صحبت کردم و گفتم از نظر ما حضورش ایرادی ندارد ولی ممکن است باعث تشنج شود. آنها هم تصمیم گرفتند نیایند. البته اگر آن حرف را هم نمیزدم نمیآمدند، چون کلاً قصدی نداشتند.
* بعد از جلسه آخر دادگاه هم مهدی عکسی منتشر کرد که گویا حسابی ناراحت تان کرد.
بحث ناراحتی نیست، چون این کارها از طرف او عادی است. دقیقاً نیم ساعت بعد از دادگاه او همراه با امین حسنپور مالک ماشین به کافه دلفین لب آب رفت. پایش را روی هم گذاشت و عکسی گرفت و نوشت خدایا شکرت!
* «خدایا شکرت» برای دادگاه؟!
احتمالاً، چون قائدی که دارد زندگی اش را میکند. ما هستیم که سوختیم. بچه ما از بین رفت. آرزوهای ما بر باد رفت. اتفاقی برای قائدی نیفتاده است. من از تهران زندگیام را جمع کردم و به بوشهر آمدم تا نزدیک احمدرضا باشم. دخترم بیکار شد. واقعاً زندگیمان زیر و رو شد. دخترم در تهران کار میکرد ولی مجبور شدیم برگردیم بوشهر. خدا را شکر قائدی الان به آجودانیه رفته و آنجا زندگی میکند. زندگیاش حتی بهتر از قبل هم شده است.
* دادگاه روز بیستونهم است؟
نه روز بیستوهشتم برگزار میشود.
* از باشگاه استقلال کسی تماس گرفته؟
نه، فقط همان اوایل که احمدرضا در بیمارستان بود پندار توفیقی معاون وقت باشگاه به پدر احمدرضا گفت خودت میدانی که قائدی گور ندارد که کفن داشته باشد! یعنی از او شکایت نکنید.
* ظاهراً بازیکنان استقلال و پرسپولیس هم همچنان با شما در تماس هستند.
بله، داریوش شجاعیان، دانشگر، حسین ماهینی، دانیال ماهینی و بعضی دیگر از بازیکنان تماس میگیرند. بعد از فوت عموی همسرم هم تماس گرفتند و تسلیت گفتند.
* درباره پرونده درخواستی نداشتهاند؟
نه اصلاً. نه از ما درباره پرونده پرسیدهاند و نه ما از آنها درباره قائدی سؤال کردهایم. کوچکترین دخالتی در پرونده نکردهاند.
* خانم باقری قرار بود به دادگاه بروید اما نشد، درست است؟
بله، قرار بود ولی متأسفانه عموی همسرم از دنیا رفت و درگیر مراسم ایشان هستیم.
* آیا ممکن است رضایت دهید؟
شک نکنید تا آخر این پرونده میروم. مگر اینکه من مرده باشم... تا وقتی که زنده باشم به هیچوجه رضایت نمیدهم.
* در آستانه برگزاری آخرین جلسه دادگاه برای تصمیمگیری درباره پرونده هستیم. آخرین خبر چیست؟
آخرین خبر این است که دادیار پرونده اعلام کرد مهدی قائدی راننده خودرو بوده است. تشخیص ایشان چنین چیزی بوده. یادم است در جلسه اول وقتی دادیار چنین حرفی زد وکیل قائدی گفت دادیار به چه حقی موکلم را محکوم کرده است؟ ما شاهد زنده هم داریم. در آن جلسه آقای انصاری قاضی پرونده به خاطر فوت یکی از اقوامش غایب بود. در جلسه بعدی که داشتیم ایشان حضور داشت و به مهدی گفت هرکس کریمی و علی دایی نمیشود. با مرد بودن و منش داشتن شما میتوانی علی دایی شوی. فکر کردهای الان در روزنامهها هستی به همه چیز رسیدهای؟
* پاسخ قائدی چه بود؟
هیچ چیز. فقط سکوت کرد. اصلاً یک کلمه هم در دادگاه حرف نزد.
* با شما رودررو شد؟ صحبتی کردید؟
هیچ. حتی برای سلام و علیک هم نزدیک ما نمیآیند. البته ما هم نزدیک آنها نمیشویم.
* ظاهراً شما از رفتار قائدی و خانواده او خیلی گلایه دارید، چون یک پیام تسلیت هم به شما ندادهاند.
ببینید من از قطعهقطعه وجود احمد گذشتم از این هم میگذشتم ولی آنها قلب ما را به درد آوردند. روزی که تصادف شد یادم هست. خدا شاهد است، به خاک احمدرضا قسم گفتم خدایا یکی از این بچهها را برای ما زنده بگذار. مهدی قائدی هم مثل پسرم بود. خیلی صمیمی بودیم. توقع داشتم مادر او بعد از فوت احمدرضا بگوید من هم پسرم را از دست دادم. مهدی من بیاید جای پسری که از دست دادهای. به خدا هرکس بود کوتاه میآمد ولی...
* جریان پیامک قائدی به دختر شما چیست؟
دخترم به مهدی پیامک داد که تو را به خدا قسم راستش را بگو. تو پشت فرمان بودی؟ مهدی هم جواب داد دلیلی ندارد دروغ بگویم. ماشین هم بیمه است و دیه احمدرضا را بیمه میدهد. یعنی احمدرضای من به اندازه پول دیه ارزش داشت؟ من حاضرم همان پول دیه را بدهم تا پسرم برگردد.
* قائدی یک شاهد هم برای پرونده آورده بود، درست است؟ اینکه ثابت کنند او پشت فرمان نبوده.
بله، یک آقایی به اسم گلابیان. ما تحقیق کردیم. دیدیم سابقهدار است و پرونده دارد. دادگاه هم شهادتش را قبول نکرد. بعد رانندههای اورژانس شهادت دادند وقتی رسیدند کسی پشت فرمان نبود ولی اطرافیان و سرنشینان گفتند مهدی قائدی پشت فرمان بوده است. مگر میشود آدم صندلی عقب باشد و بعد طحال و شکمش پاره شود؟ اصلاً یک بچه هم تشخیص میدهد چه کسی پشت فرمان بوده. راننده اورژانس هم که دارد میگوید. خود قائدی هم در اظهارات اولیه اش گفته بود پشت فرمان بوده. چطور میخواهند انکار کنند؟ بعد هم من به آقای انصاری قاضی پرونده گفتم. ایشان گفت قائدی فوتبالیست است. جوان است. رضایت بدهید. گفتم مگر قصاص است؟ قتل عمد نبوده که بخواهیم قصاصش کنیم.
* ولی قتل شبه عمد به حساب میآید، چون گواهینامه نداشته.
بله ولی نهایتاً او باید دیه را از جیبش بدهد. ۴۸ ساعت قبل از تصادف هم در دادسرای تهران تعهد داده بود دیگر پشت فرمان ننشیند، چون او را با یک ماشین دیگر هم گرفته بودند. ما حکم دادسرای تهران را گرفتیم و روی پرونده گذاشتیم. احتمال دارد به او حبس تعلیقی بدهند. قائدی فقط از نظر مالی ضرر میکند.
* دیه احمدرضا چقدر است؟
۲۳۰ میلیون تومان. البته دختر خانمی هم که در ماشین بوده دیه میخواهد. او را در دادگاه دیدیم که میگفت از روزی که تصادف کرده نتوانسته به سر کار برود و حتی نمیتواند فعالیت ورزشی کند. علی شمسی دیگر سرنشین ماشین هم برای دیه آمده بود. حسنپور مالک ماشین هم به هر حال خسارت ماشینش را میخواهد. برای آنها البته فرقی ندارد راننده چه کسی بوده، برای ما مهم است. پول هم برایمان اهمیتی ندارد. فقط میخواهیم حق بچهام ضایع نشود.
* بیمه پول دیه را میدهد؟
ظاهراً بیمه قبول کرده بدهد و از آن طرف قسطی از قائدی پول را بگیرد. خودشان گفتهاند ما به شکلی با قائدی کنار میآییم.
* قاضی پرونده ظاهراً دو هفته به قائدی و وکیلش فرصت داد تا از شما رضایت بگیرند، درست است؟ در آن دو هفته اتفاقی افتاد؟ تماسی، پیامکی، دیداری...
هیچ چیز. یک زنگ هم نزدند. نه وکیلش و نه خودش. ما حتی فکر میکردیم برای سالگرد احمدرضا بیایند، چون یک روز بعد از دادگاه بود. البته من با آقای آرام وکیل مهدی صحبت کردم و گفتم از نظر ما حضورش ایرادی ندارد ولی ممکن است باعث تشنج شود. آنها هم تصمیم گرفتند نیایند. البته اگر آن حرف را هم نمیزدم نمیآمدند، چون کلاً قصدی نداشتند.
* بعد از جلسه آخر دادگاه هم مهدی عکسی منتشر کرد که گویا حسابی ناراحت تان کرد.
بحث ناراحتی نیست، چون این کارها از طرف او عادی است. دقیقاً نیم ساعت بعد از دادگاه او همراه با امین حسنپور مالک ماشین به کافه دلفین لب آب رفت. پایش را روی هم گذاشت و عکسی گرفت و نوشت خدایا شکرت!
* «خدایا شکرت» برای دادگاه؟!
احتمالاً، چون قائدی که دارد زندگی اش را میکند. ما هستیم که سوختیم. بچه ما از بین رفت. آرزوهای ما بر باد رفت. اتفاقی برای قائدی نیفتاده است. من از تهران زندگیام را جمع کردم و به بوشهر آمدم تا نزدیک احمدرضا باشم. دخترم بیکار شد. واقعاً زندگیمان زیر و رو شد. دخترم در تهران کار میکرد ولی مجبور شدیم برگردیم بوشهر. خدا را شکر قائدی الان به آجودانیه رفته و آنجا زندگی میکند. زندگیاش حتی بهتر از قبل هم شده است.
* دادگاه روز بیستونهم است؟
نه روز بیستوهشتم برگزار میشود.
* از باشگاه استقلال کسی تماس گرفته؟
نه، فقط همان اوایل که احمدرضا در بیمارستان بود پندار توفیقی معاون وقت باشگاه به پدر احمدرضا گفت خودت میدانی که قائدی گور ندارد که کفن داشته باشد! یعنی از او شکایت نکنید.
* ظاهراً بازیکنان استقلال و پرسپولیس هم همچنان با شما در تماس هستند.
بله، داریوش شجاعیان، دانشگر، حسین ماهینی، دانیال ماهینی و بعضی دیگر از بازیکنان تماس میگیرند. بعد از فوت عموی همسرم هم تماس گرفتند و تسلیت گفتند.
* درباره پرونده درخواستی نداشتهاند؟
نه اصلاً. نه از ما درباره پرونده پرسیدهاند و نه ما از آنها درباره قائدی سؤال کردهایم. کوچکترین دخالتی در پرونده نکردهاند.
منبع: خبر ورزشی
لینک کپی شد
آهن ملل
ارسال نظر